مدیریت  رسانه ها در شکل گیری فرهنگ عمومی

فرهنگ تعیین کننده طرز تفکر و احساس اعضای جامعه است.فرهنگ راهنمای اعمال انسان ها و بیان کننده ی نوع نگرش آن ها به زندگی است.فرهنگ عمومی به معنی فرهنگی است که در میان طیف وسیعی از آن جامعه جا باز کرده و گسترده شده است و حوزه ای از عقاید،ارزش ها و هنجارهاست که مورد قبول کلیت جامعه است.

فرهنگ عمومی يک پديده ی پويا است و سکون در آن معنا ندارد و هر روز با اخترعات واکتشافات، نظريه پردازی و رفتارهايی که دردنيا در ابعاد مختلف شکل می گيرد فرهنگ عمومی پذيرای اين رفتارها و پذيرای اين تحولات و دگرگونی ها هست . بنابراين کسانی که اثر و تأثيرگذاری بیشتری در اين فرهنگ داشته باشند می توانند در شکل دهی فرهنگ عمومی موفق تر باشند.

از نظر "هارولد لاسول" Lasswell جامعه شناس ، رسانه‌ها در حکم انتقال‌دهنده ی فرهنگ، برای انتقال اطلاعات، ارزش‌ها و هنجارها از یک نسل به نسل دیگر و از افراد جامعه به تازه واردها، کاربرد دارند. آنها از این راه با گسترش بنیان تجربه‌ی مشترک، انسجام اجتماعی را افزایش می‌دهند.

اگر به رسانه بعنوان یک فرهنگساز جامعه بنگریم چندان به بیراهه نرفته ایم رسانه‎ها، آینۀ تمام و کمال فرهنگی کلی جامعه می باشند و نقش توسعه ی فرهنگی و همبستگی اجتماعی در ذات یک رسانه، نهفته است.

توسعه ی فرهنگی به عنوان وجه فرهنگی توسعه ملی باید بتواند راهبردهای لازم را برای کشف و شکوفایی عناصر مساعد در فرهنگ جامعه به کار گیرد. از این رو توسعه ی فرهنگی باید جامعه را در کسب و رشد اصالتها، خلاقیتها و فضیلتهای اجتماعی به مدد بازشناسی و بازآفرینی فرهنگ مستعد خودی یاری دهد. در عین حال با مشارکت دادن تمامی افراد جامعه در فرهنگ آفرینی و تقویت و گسترش رقابتهای سازنده، راه همگانی کردن فرهنگ را بگشاید.

رسانه های همگانی سودمندترین، فراوان ترین و ارزان ترین وسیله برای بالا بردن سطح آگاهی افراد جامعه و مبارزه با جهل و بی خبری به شمار می آیند. با پذیرش این موضوع که توسعه، فرآیندی چند بعدی است و توسعه ی اقتصادی در این میان از برجستگی خاصی برخوردار است، تا جایی که این توسعه به عبارت دقیقتر صنعتی شدن به عنوان محور اصلی وموتور حرکت هر گونه توسعه قلمداد شده، پژوهش های اندیشمندان نشان می دهد توسعه ی اقتصادی به پیش شرط اهرم های کمکی عوامل فرهنگی نیازمند است.

رسانه ها با تحولاتی که در جنبه های مختلف از بعد فن آوری تجهيزاتی داشته اند به عنوان حاملان و منتقل کنندگان پيام می توانند در ساخت فرهنگ عمومی، باورها و افکار عمومی مؤثر باشند. آنها بدون در نظر گرفتن مرزهای جغرافيايی، عقيدتی و فرهنگی امکان حضور را در همه ی نقاط جغرافيايی پيدا کرده اند. اثر در فرهنگ عمومی با استفاده از ابزارهايی است که آن ابزارها امکان اين تأثيرگذاری را معين می کند. مطبوعات به عنوان يکی از ابزارها و صدا و سيما به عنوان يک ابزار ديگر در اين راستا مطرح است . و چون نفوذ حضور نحوه ی بيان و شکل انتقال پيام در صدا و سيما به طرز ويژه ای است که مخاطب را می تواند با انواع و اقسام شگردها و روش هايی که در آن هست به خود جلب کند اين رسانه می تواند در نحوه ی تغيير دگرگونی در فرهنگ عمومی پرنفوذترين و مؤثرترين عامل باشد . شرایط کنونی به گونه ای است که فرهنگ عمومی بدون در نظر گرفتن مرزهای جغرافيايی و عقيدتی دستخوش تغيير و دگرگونی است يعنی عرصه فرهنگ عمومی امروز يک عرصه کاملاً رقابتی است و کسانی می توانند در عرصه های رقابت حضور پيدا کنند که بتوانند از قانون مندی های عرصه رقابت استفاده کنند و آن قانون مندی ها را خوب بشناسند و منطبق با عملکرد آن قانونمندی ها حرکت کنند. اين عرصه در تمام امور سياسی - اقتصادی و حتی در امور روزمره و جاری صادق است. در شناخت اين عرصه آنچه تأثیرگذارتر است اين است که از طرفی پيام نگرش و ارزشی به گونه ای به عنوان فرهنگ و آن هم فرهنگ عمومی به مخاطبين ارايه شود که منطبق با نيازهای عموم جامعه باشد . يعنی جامعه نسبت به آن پيام فرهنگ و ارزش احساس نياز بکند. از طرفی وقتی می توانيم موفق باشيم که بتوانيم آن پيام ارزش را به نحوه مطمئن و به نحوی که در مخاطب اثر بگذارد منتقل بکنيم . برای اين که همه ی اين امور به نحو احسن شکل بگيرد می بايست در عرصه ی ملی و در عرصه ی رقابتی فرهنگ عمومی دارای اهداف معين و مشخص بوده و منطبق با آن اهداف که اهداف کلان نظام است پيام  انتخاب و به نحو احسن منتقل شود. در رسانه ی منطبق با اين امر يعنی با توجه به وابستگی رسانه با کليت نظام و به عنوان ابزاری در جهت محقق کردن اهداف نظام تعيين هدف می شود.

منبع: ن. شجاعی/ تأثیر رسانه بر هنجارهای اجتماعی و خانواده