ابعاد اجتماعی شدن کودکان در رابطه با رسانه
1- درک نقش جنسیتی: جنسیت دربرگیرنده ی مجموعه ای از مفاهیم و باورهاست درباره ی اینکه ما چگونه فردی هستیم، چگونه ویژگی ها و شخصیت خود را به نمایش بگذاریم، چگونه با دیگر مردم رفتار کنیم، و چگونه باید باشیم؟
جامعه از مردان و زنان انتظارات خاصی دارد و این انتظارات در مورد هر دو جنس مشابه هم نیست. بنابراین، به طور اساسی برای مردان ویژگی های خاصی در نظر گرفته می شود و برای زنان نیز ویژگی های دیگری تعیین می شود و این بدان معنا نیست که هرگز نمی توان بین دو جنس با ویژگی های خاص اثر یا الگوی رفتاری مشابه یافت. به عکس آنچه در اینجا به آن اشاره شده، نوعی دسته بندی بر اساس سازگاری و کارایی است که برای سهولت مجموعه ای از عقاید قالبی را در اختیار ما قرار می دهد که جامعه آن را تعیین کرده و متناسب با هر یک از دو جنس است.
عقاید قالبی درباره جنسیت ممکن است نقش هایی را که زن و مرد می توانند در جامعه ایفا کنند محدود سازد. پرورش این عقاید در اذهان کودک از طریق فرایند یادگیری صورت می گیرد. این نوع یادگیری جنبه ای از یادگیری اجتماعی محسوب می شود که برای پرورش افرادی سازگار شده اند که بتوانند در بزرگ سالی خود را با هنجارهای اجتماعی به خوبی وفق دهند. با وجود این، اهمیت تلویزیون در شکل دادن این ایده ها درباره جنسیت بسیار مؤثر است. علاوه بر اینکه، برخی از روان شناسان کودک معتقدند: زمان ۱۸ ماهگی تا ۳ سالگی دوره درک جنسیت کودک است. این دوره سنّی کودک تقریباً منطبق بر زمانی است که کودک به طور منظّم با تلویزیون رابطه برقرار می کند. بنابراین، کودک در این دوره ی زمانی به سرعت و به راحتی نقش های جنسیتی را از تلویزیون می آموزد و به صورت عملی در فعالیت های خود به کار می برد.
▪ انتخاب شغل: مسیر واقعی انتخاب کار یا حرفه ممکن است با توجه به قابل رؤیت بودن شغل های خاصی که در قلمرو عمومی، بخصوص از طریق رسانه های عمومی از جمله تلویزیون میسّر می شود، شکل گیرد. تلویزیون باورهای قالب بندی شده ی شغلی در کودک ایجاد می کند که این می تواند کوتاه مدت یا بلندمدت باشد.
2- نقش های خانوادگی: در سال های اخیر، زندگی خانوادگی، بخصوص در جوامع غربی، به شکل بنیادین دگرگون شده است. با تغییراتی که به وجود آمده است، می توان انتظار داشت که مفهوم خانواده نیز دگرگون شود.
بی شک، تلویزیون در شکل دهی به باورهای کودکان درباره ی زندگی خانوادگی، نقش مهمی دارد. تلویزیون خانواده های نمونه را برای بینندگان از جمله کودکان معرفی می کند و بر ارزش های خاصی تأکید می ورزد یا برخی از مسایلی را که برای اعضای خانواده (دختران و پسران) مهم هستند، به بینندگان ارایه می کند. در این میان، کودک نقش های خانوادگی خود را در خلال برنامه های تلویزیون می یابد. بنابراین، تلویزیون به یک معنا، نمایش دهنده ی خانواده و نقش های خانوادگی (نقش مادری، پدری، خواهری، برادری و روابط بین آنها) است که کودک آنها را می آموزد.
3-رسانه و فرهنگ پذیری کودک
یکی از مهمترین کارکرد رسانهها، کمک به روند فرهنگ پذیری است. فرهنگ پذیری، عبارت است از، جریان انتقال اندیشهها، هنجارها،باورها، معیارها و نمونههای رفتاری موجود در فرهنگ جامعه به افراد آن. نهادخانواده و سپس نهاد تعلیم و تربیت، اولین مراکز انتقال مفاهیم فرهنگی به کودکان میباشند. با توجه به اهمیت و نقش رسانهها، روانشناسان هر یک از جنبههای مختلف ومحتوای رسانهها را مورد مطالعه قرار دادهاند. با تأثیرهای شناختی رسانهها،میتوان گفت که رسانه بر الگوهای رفتاری افراد به شدت تأثیر میگذارند و در رابطه با سلامت روانی و اخلاقی فرد و سازگاری وی با جامعه اثرگذار هستند.
تبادل اطلاعات بدون محدودیت و قلمرو جغرافیایی و فرهنگ ملت، امروز به شدت اعمال میشود و این مسئله در رابطه با تربیت کودکان نگرانیهایی را پدید آورده است و محتوای تولیدات رسانههانیز سؤال های مهمی را بر میانگیزد. پخش یک سلسله برنامههای تلویزیونی ممکن است بزهکاری را در کودکان رشد بدهد، به جای اینکه باعث شکوفائی و رشد استعدادهای واقعی آنان شود، موانع گوناگون دیگری از قبیل تقلید رفتاری و نا بهنجاری را به وجودآورد.
پیمان جهانی مللمتحد در مورد حقوق کودک که در سال 1989 منعقد شد در ماده 17 خود چهارچوب بینالمللی را در ارتباط با رسانههای جمعی در نظر گرفته است. این ماده به محافظت از کودک، در برابر اطلاعات و مطالب زیانآور برای سلامت (اخلاق) اوسخن میگوید. امروز از چهار گوشه جهان خواستار اتخاذ تدابیری بر مبنای همین اصل شدهاند. برای دستیابی به اهداف، جلب توجه جهانی به مسئله خشونت در رسانههای تصویری و نقش آن در زندگی کودکان و نوجوانان، تشویق به مبارزه با خشونت و کمک به شکلگیری پایههای بهتر برای تنظیم سیاستهای مربوط در زندگی سیاسی و اجتماعی کودکان نقش اساسی دارد. برای دستیابی به یک هدف مشترک، یونسکو و تحلیلگران مواردزیر را پیشنهاد کردند:
ـ پژوهشهای جدی در زمینه کودکان و برنامههای خشونتآمیزدر رسانههای تصویری.
ـ دسترسی کودکان به رسانههای گروهی و بهرهبرداری آنان از این رسانهها.
ـ دورههای آموزشی و مطالعاتی در زمینه کودکان ورسانهها.
ـ جایگزینهای مثبت برای خشونت رسانهای.
ـ تدابیر و فعالیتهایی که با هدف محدود کودکان خشونت نامعقول از طریق رسانهها صورت میپذیرد.
ـ برای تحقیق این اصول و اهداف لازم است که مراحل ذیل عملی شود.
"مارتین سگالین" در کتاب جامعهشناسی تاریخی خانواده تأکید میکند، که امروزه در کنار تفکیک جغرافیایی حوزههای کار و سکونت، ناپدید شدن پدیدهی همسایگی، وجود مادران شاغل و متخصصان مسئول مراقبت از اطفال و تأثیر تلویزیون، از جمله عواملی هستند که به ایجاد شکاف بین دنیای کودکان و بزرگسالان کمک میکنند.
"رونالد اینگهارت"، معتقد است که تغییر ارزشی، روندی است که از نسلی به نسل دیگر رخ می دهد، نه به طور مداوم از سالی به سال دیگر. وی معتقد است که اشاعهی رسانههای جمعی منجر به تغییر ارزشها شده است؛ بهطوری که در عصر کنونی، جهانی شدن ارتباطات و رسانهها بر شکاف ارزشهای نسلی تأثیر گذاشته است.
منبع: ن. شجاعی/ تأثیر رسانه بر هنجارهای اجتماعی و خانواده